– شکرگزاری دقیقاً به چه معناست؟
– چرا اینقدر تأکید بر شکرگزاری وجود دارد؟
– چرا خیلی سخت به شکرگزاری عادت میکنیم؟
شکرگزاری دقیقاً چیست؟
پیش از پاسخ به این سؤال ترجیح میدهیم به سؤالی مخالف با این سؤال پاسخ بدهم،
چرا که پس از پاسخ به آن، خود به خود معنای شکرگزاری مشخص خواهد شد. بیایید ابتدا ببینیم شکرگزاری چه چیزی نیست؟
– روزی هزاران بار خدا را شکر گفتن نیست. (مگر در مواردی که آگاهانه و همراه با احساس خوب باشد)
– هر روز و هر ساعت دنبال کردن اخبار نیست. (چرا که تمرکز اخبار صرفاً بر روی موارد مرگ و میر، جنگ، گرانی، بیماری و… است)
-بیهدف زندگی کردن نیست.
-احساس بدبختی کردن پس از دست دادن یک رابطه عاطفی نیست.
-قرار دادن پُستهای غمانگیز در صفحات اجتماعی (که اغلب برای جلب توجه انجام میشود) نیست.
-غُر زدن لحظه به لحظه و شاکی بودن از شرایط اقتصادی نیست.
تمام عبارتهای بالا را گفتیم تا شاید کمی به فکر فرو برویم و هشیارانه به یاد بیاوریم که دقیقاً چقدر شکرگزار هستیم!
کوتاهترین و دقیقترین تعریف از شکرگزاری این است:
شکرگزاری، توجه و تمرکز بر روی داشتههاست.
البته نوع دیگری از شکرگزاری هم وجود دارد، که اساتید مطرحی مانند «دکتر جو دیسپنزا» در آموزههایشان به آن تأکید دارند،
و آن شکرگزاری به خاطر نعمتهایی است که هنوز وارد زندگی شما نشدهاند؛
اما این تکنیک اصلاً قرار نیست تعریف ما را از شکرگزاری نقض کند،
چون در این روش هم شما در قالب یک فردِ دارا فرو میروید و از آن جایگاه شکرگزاری میکنید، که این هم دقیقاً همان دیدن داشتههاست.
چرا این همه تأکید بر شکرگزاری؟!
حال که شکرگزاری را تعریف کردیم، سؤال بعد قطعاً اینست که چرا باید شکرگزار باشیم؟
این همه تأکید بر شکرگزاری، در کتب آسمانی و همینطور اکثر کتابهای مرتبط با حوزه روانشناسی از کجا میآید؟
بد نیست مجدداً سازوکار جهان هستی را مورد بررسی قرار دهیم:
ما در هر لحظه با افکارمان (که اغلب به صورت ناخودآگاه هستند) در حال ارسال فرکانسهایی به جهان هستی (کائنات) هستیم
و جهان دقیقاً مانند یک آینه عمل میکند؛
اتفاقات، شرایط، فرصتها، اشخاص و ایدههایی در زندگی ما پدیدار میکند، که کاملاً منطبق و همسنگ با فرکانسهای ارسالی ماست.
سؤال بزرگی که هر لحظه هشیارانه باید از خود بپرسیم این است که: من اکنون در حال ارسال چه فرکانسی به جهان هستم؟
(بهصورت عامیانهتر، من در حال تفکر و تمرکز بر چه چیزی هستم؟)
کمبود؟ بدبختی؟ جنگ و ناامنی؟ بیماری؟ و یا کاملاً برعکسِ اینها؟
«والاس واتلز» نویسنده سرشناس کتاب «علم ثروتمند شدن»:
“افرادی که صادقانه خدا را بابت آنچه در تخیل خود دارند شکر میکنند، ایمان واقعی دارند؛
آنان ثروتمند میشوند و موجبات خلق هر آنچه را میخواهند، فراهم میآورند.”
چرا عادت به شکرگزاری نداریم؟
ما توسط کسانی که خودشان هم از این موضوع آگاه نبودهاند، تربیت شدهایم
برای دیدن زشتیها و بدیها. توجه به چیزهایی که داریم و تشکر کردن بابت آنها احتمالاً در زندگی ما اصلاً ارزش نبوده است.
ما یاد گرفتهایم که وقتی مریض میشویم به سلامتی فکر کنیم؛
وقتی حقوقمان را زیاد نمیکنند شاکی باشیم؛ وقتی زمستان کمآبی داریم غُر بزنیم و نگران شویم.
– بدنمان سالم است؛ خب که چه؟ حالت طبیعیِ آن این است!
– حقوق یا دستمزدمان زیاد شده؛ خب که چه؟ وظیفه آنهاست!
– امسال زمستان باران بسیاری باریده است؛ خب که چه؟ زمستانست و باران میبارد!
موضوع این است که اگر شرایطی میبینیم که مطلوب ماست و در واقع در زندگیمان به دنبال موارد بیشتری از همین جنس هستیم،
باید آنها را ببینیم، باید توجه ما را به خودشان مشغول کنند.
به جای اینکه بگوییم طبیعیست، بگوییم عالیست، خدا را بابتشان شکر بگوییم و باز هم از همانها بخواهیم.
تمام این صحبتها را شنیدهایم، اما اغلب تمام حواس و ادراک ما انسانها به دنبال نازیبایی میگردد.
زیباییها برای ما عادی هستند. ما به دنبال غیرعادیها میگردیم، به دنبال این هستیم که کجای کار ایراد دارد.
میدانید چه اتفاقی میافتد؟ جهان هستی، ایرادها و اشکالاتِ بیشتری برای دیدن به ما نشان میدهد.
در قسمتی از مستند «ماتریکس الهی»، «گرگ بریدن» به نقل از پروفسور «جان ویلر» دانشمند فیزیک کوانتوم میگوید:
«ما احتمالاً هرگز نمیتوانیم مرزهای جهان را پیدا کنیم؛ اما چرا؟
زیرا زمانی که، من و شما جهان را نگاه میکنیم و انتظار داریم چیزی آنجا باشد و آن را ببینیم،
همین نگاه کردن، خود یک آفرینشست. هنگامی که انتظار دیدن چیزی را داریم، حتماً آن را پیدا خواهیم کرد.»
به نظر میرسد، این گفته از یکی از بزرگترین دانشمندان قرن بیستم به زیبایی به ما میگوید که چرا باید شکرگزار باشیم.
پیشنهاد می کنم این جمله را چند بار بخوانید و چند دقیقه در مورد آن تفکر عمیق کنید.
نکته پایانی
همواره بعد از شنیدن این گفتهها، هستند انسانهایی که در پاسخ میگویند:
زندگیِ ما پر از بدبختیست، کدام خوشبختی را ببینیم؟ هیچ کسی ما را دوست ندارد، کدام رابطه خوب؟
یک ریال هم پول نداریم، به چه چیزی توجه کنیم؟
و … شکرگزاری فریب دادن خودمان نیست.
شکرگزاری باعث می شود نگاهمان به زندگی عوض شود و جهان را از دریچه ای دیگر نگاه کنیم.
همانطور که پروفسور جان ویلر گفت: هنگامی که انتظار دیدن چیزی را داریم، حتماً آن را پیدا خواهیم کرد.
و در پایان خوب است اشاره کنیم که، هستند انسانهایی که با ناسپاسی، بهشت را به جهنم تبدیل میکنند
(که تعدادشان چند میلیارد نفر است)؛ درحالیکه انسانهایی هم وجود دارند، که از به ظاهر جهنم، بهشتی زیبا برای خود خلق کردهاند.
با دیدگاه شکرگزاری فرصت ها و داشته ها برای ما مشخص و روشن می شوند. فرصت هایی که وجود داشتند اما چشمان ما بر روی آنها بسته بود.
داشته هایی که همیشه هستند اما وجود آن ها را فراموش کرده ایم.
با این دیدگاه می توانید فرصت ها و موهبت هایتان را ببینید، رشد کنید، ثروت و سرمایه کسب کنید و فرصت های بیشتری برای خودتان به وجود آورید
اگر تا امروز شکرگزاری عادت هر روزهمان بوده است، نیازی به این تمرین نداریم.
اما اگر اینطور نیست (که احتمالاش بسیار بالاست)، آنقدر باید آن را تمرین کنیم تا لحظه لحظه شکرگزار داشتههایمان باشیم.
با توجه به اینکه نوشتن، بیشترین میزان تمرکز (نسبت به صحبت کردن و فکر کردن) را درگیر میکند،
حداقل روزی دو بار، ترجیحاً صبح به محض بیداری و شب قبل از خواب در دفترچه خود، تمام چیزهایی که آن لحظه بابتشان شکرگزار هستید،
را بنویسید (حداقل ده مورد). میتوانید جملههایتان را با این عبارت شروع کنید: «چقدر خوبست که…»
به عنوان مثال:
– چقدر خوبست که تَختم اینقدر گرم و راحت است.
– این خوبست که در مسیر رشدم.
– خوبست که دو برادر دارم که…
– و…
اگر سؤالتان اینست که تا چند روز باید این تمرین را انجام بدهید، پاسخ اینست که: تا پایان عمر.
بهترین کاری که این لحظه میتوانید انجام بدهید، اینست که در بخش نظرات، تجربیات خود را در مورد اهمیت شکرگزاری با بقیه به اشتراک بگذارید، و همچنین از مهمترین تغییری که در زندگیتان به واسطه شکرگزاری ایجاد شده است، برای ما بنویسید.